يك سازمان جديد براي دگرباشان جنسي ايران

من موافقم ، هر چه فعالیت ها از نظر کمی و کیفی بیشتر بشه کمک خواهد کرد. تمرکز زدایی هم آسیب پذیری حرکت ها را کم میکنه

به عقيده بنده تاسيس يك سازمان جديد ، به همان اندازه كه مفيد هست ! ممكنه مضر باشه ! من هنوز درگيري هاي آقاي رئيسي و پارسي را فراموش نكردم ! مهم حق داشتن كسي نبود!بلكه مهم اين بود كه همونطوري كه تمركز زدايي باعث اصلاح نواقص و پراكندگي ميشه همون مقدار هم نيازمند مديريت قوي و نظارت همه جانبه براي در راستا قرار دادن اهدافه !
به طور كلي با ايجاد سازمان جديد موافقم ولي با اينكه باند و باند بازي و جبهه گيري به وجود بياد مخالف !
از قديم گفتن يك دست صدا نداره ! اما گاهي چند تا دست هم صداشون نامنظمه

من با تاسیس یک سازمان جدید مخالفم . چون برای وضعیت فعلی , یک سازمان کافیه تا به عنوان نماینده جنبش ماها باشه . تو بحث جنبش های مدرن این رهبریت نیست که جنبش رو به پیش می بره , بلکه تمام فعالان جنبش هستند که با خرد جمعی تصمیم می گیرن و اونرو به پیش می برن و سازمان به عنوان یه شناسه ی رسمیه برای این جمعیت , که به وقتش اطلاع رسانی کنه و چیزای دیگه که تو اساس نامش اومده . در ضمن بهتره به جای باندبازی و رئیس بازی کار رو به پیش ببریم .

بله هدف نهائی بهتر شدن شرایط زندگی برای همجنس گرایان هست حالا از هر راهی که حرکت کردیم کردیم.

با سلام.به نظر من،ماها به جاي اينكه به فكر درست كردن و بهتر كردن وضعيت باشيم داريم فقط توي يك دايره بسته مي چرخيم.خيلي هم خسته ميشيم ولي بي فايده است.يك روز مي آييم كلي فكر ميكنيم و يك كلمه اي مثل دگر*باش را ابداع ميكنيم.معني دگر*باش چيست؟يعني كسي كه آن چيزي كه بايد باشد نيست؟يعني دو جنبه دارد؟اين يك بيماري رواني نيست؟وقتي ماها خودمون براي خودمون اسم و برچسب درست ميكنيم ديگر از اكثريت بايد چه انتظاري داشت؟بعد از اينكه PGLO به IRQO تبديل شد چه چيزي تغيير كرد؟مهم اين نيست كه اسم چي باشه مهم اينه كه بتونه براي هم*جنس*گرايان ايراني يك پشتيبان باشه.من نميدونم تو سازمان فعلي چه خبر است كه قصد تاسيس دومي را داريم؟اگر سازمان فعلي دچار بروكراسي و استبداد در سمتها است بايد همين جا برطرف شود.شما وقتي كه دستتان زخم ميشود زخم را پانسمان ميكنيد يا دستتان را مي بريد؟اگر سازمان فعلي هر مشكلي دارد بايد در همين سازمان حل شود نه اينكه به فكر تاسيس دومي باشيم چون قطعا در سازمان جديد هم مشكل خواهد بود.پس در آن صورت سراغ تاسيس سومي ميرويم.بايد همين سازمان حفظ بشه و مشكلاتش بر طرف بشه.مطلبي كه هست اينه كه بايد از وضعيت فعلي كارخانه اتوموبيل سازي فورد درس بگريم.چرا يكي از نامزدهاي ورشكستگي در بين سه كمپاني خودرو سازي ديترويت فورد هست؟چون كمپاني به صورت موروثي اداره ميشد و هيچكدام از نوادگان فورد هم مديريت را بلد نبودند و حاضر هم نبودند از كسي كه كارش مديريته استفاده كنن.بايد توي سازمان اشخاص واقع بين باشند.اگر هر كسي احساس ميكنه كه توانايي لازم را نداره بايد اعلام كنه و سمت را واگذار كنه،نه اينكه بگه چون من از اول اينجا بودم بايد بيان و از پشت همين ميز من رو ببرن دفن كنند.همين سازمان فعلي به نظر من تا كنون موفق عمل كرده ،آنهم با بسياري از مشكلاتي كه وجود داشته و دارد.الان سازمان كدام بودجه را دارد؟اگر دوستان آنقدر در خود احساس توانايي و قدرت ميكنند كه سازمان جديد ايجاد كنند بهتر است كه به همين سازمان فعلي كمك كنند تا فعاليتهاي آن گسترش يابد و به عنوان آخرين مطلب هم البته با عرض معذرت عرض مينكم كه يكم به فكر اين باشيم كه با هم متحد بشيم نه اينكه بخواهيم با هم رقابت كنيم.رقابت باشه انشاالله وقتي همه قبولمون كردن اونوقت هر كسي ساز خودش رو بزنه.پايان